سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، کریم است و کَرَم را دوست می دارد، خوهای والا را دوست می دارد و خوهای پست را ناخوش می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
کوی نیکنامی
 
خون

همسر مرد در بیمارستان نیاز به خون دارد. خون موجود نیست. نزدیک صبح است. امیدش دارد قطع می‌شود.

«برو تهران خون بیار؟»

فرج را در خیابان جستجو می‏کند. حسن[1] از مأموریت شبانه بر می‌گردد.

چهره‌ی غم‌گرفته‌ی مرد او را جذب می‌کند. همراهش می‌رود تا نگرانی‌اش را بشوید. با چهارصد سی‌سی خون!




1- برگرفته از خاطره‌ی عموی شهید حسن کاسبان.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط یارمحمد عرب عامری 86/2/13:: 10:35 صبح     |     () نظر